زهرازهرا، تا این لحظه: 16 سال و 3 روز سن داره

زهرا امانت الهی

تجربه ای جدید

دخترم سلام هفته ی گذشته کمی مریض شده بودی و به خاطر اینکه بدتر نشی چند روزی مهد نبردیمت. روز بعد که می خواستی مهد بری خیلی بد قلقی کردی . التماس می کردی که ببرمت خونه ی مامانی یا خاله . بالاخره مجبور شدی بری مهد . اما ظهر که اومدم دنبالت خاله مریم ازت ناراضی بود . اصلا فعالیتهایت را انجام نداده بودی . خونه خیلی باهات صحبت کردم و ازت خواستم تا کارهایت را انجام دهی . تو هم قول دادی که تمام کارهای مهد  ( کاردستی - رنگ آمیزی - نقاشی - خمیر بازی و .... ) را به نحو احسن انجام دهی . اما بر خلاف انتظار فردا که اومدم مهد متوجه شدم که باز کارهایت را انجام ندادی . به این نتیجه رسیدم که هر چه بیشتر اصرار کنیم تو بیشتر مقاومت خواهی کرد و ...
5 آبان 1391

آموزش های مهد

زهرا این روزها در مهد چیزهای زیادی یاد گرفته و از اینکه به مهد می رود خوشحال است. بخشی از مطالبی که یاد گرفته : سوره ی ناس - آشنایی با محیط آموزشگاه - استفاده از وسایل شخصی - رعایت نوبت - رفتار مناسب در کلاس و حیاط - شماره ی آتش نشانی - چراغ راهنمایی - چپ و راست - رد شدن از خیابان - شعر مهد کودک - شعر پلیس - درس علوم و شناخت جاندار و بی جان - آموزش گردی - شناخت علامت استاندارد - و .... .  مهم تر از همه ی این موارد این است که زهرا در برقراری ارتباط با دیگران خیلی پیشرفت کرده است و در جمع با اعتماد به نفس بیشتری رفتار می کند . شعر پلیس شب که میشه صداش میاد وای وای وای یواش میره یواش میاد وای وای وای شب که دزد نا...
17 مهر 1391

گرفتن جایزه

بعد از اینکه یک روز خاله مریم  کمی از زهرا ناراضی بود زهرا به خاله مریم قول داد که دیگه به حرفهای خاله گوش کند و به جای گریه کردن درخواستهای خود را به خاله بگوید  و خوراکیهایش را بخورد. خاله هم به زهرا قول داد که به آقای پستچی بگوید تا برای زهرا جایزه بیاورد . امروز آقای پستچی برای زهرا جایزه  ( یه مداد با سر مدادی کره ی زمین ) آورده و زهرا خیلی خوشحال است . زهرا بلافاصله نقشه ی ایران را پیدا کرد. یادگیری سوره ی ناس : خاله مریم آیه ی اول سوره ی ناس را به بچه ها یاد داده ولی زهرا چون قبلا سوره ی ناس را با لب تاپ قرانی تمرین کرده با یکی دو بار خواندن من یاد گرفت و الان تمام سوره ی ناس را حفظ است . ...
11 مهر 1391

جشن پیش دبستانی

   دختر گلم سلام پنج شنبه( 30 شهریور 1391) در جشنی که مهد سوفیا در فرهنگسرای مهر گرفته بود شرکت کردیم . ساعت هفت و نیم به زور از خواب بیدارت کردم و بعد از خوردن صبحانه و پوشیدن لباس فرم با بابا رفتیم فرهنگسرا.در مسیر که بودیم نگران بودی که من هم می مونم یا نه . و مدام می پرسیدی فرنیک و سعید هم میان .  برنامه قرار بود ساعت هشت و نیم شروع شود اما با تاخیر ساعت نه و ربع شروع شد . از مامان ها خواستند که ردیف های عقب بشینند و بچه ها ردیف های جلو . تو اول مخالفت کردی و کمی بغض کرده بودی و یه کوچولو گریه کردی. اما خیلی زود قبول کردی و کنار سعید نشستی . با شروع برنامه های شاد و نمایش ها خیلی خوشحال بودی و یادت رفت که م...
9 مهر 1391

اولین روز پیش دبستانی زهرا

امروز اول مهر بود . روزی که مامان و بابا باید بروند سر کار و تو هم باید بری پیش دبستانی 1 . دیشب طوری برنامه ریزی کردم که ساعت 9 خوابیدی . صبح ساعت شش و نیم راحت بیدار شدی و در حین تماشای برنامه کودک صبحانه ات را خوردی و ساعت هفت آماده شدی برای رفتن به مهد . کمی اضطراب داشتی که من تو را تنها نگذارم . ولی من راستش رو بهت گفتم که امروز مامان باید بره سر کار .مدتی در کنارت بودم  بعذ مجبور شدم برم . ظهر چون بابا و مامان دیر می اومدن قرار شده بود دایی علی ببردت خونه مامانی . توی مهد هیچ بهونه ای نگرفته بودی اما چون انتظار مامان و بابا رو داشتی توی خونه مامانی بداخلاقی کرده بودی تا اینکه بابا اومد دنبالت . در کل از مهد راضی بودی و خوشحال . ...
9 مهر 1391

فعالیتها و بازیهای مهد

از برنامه های مهد سوفیا خیلی راضیم.مدیریت محترم مهد دفترچه ای را  تحت عنوان قاصدک در اختیار والدین  قرار داده که شامل : برنامه ی هفتگی - فرم ارزشیابی رفتار کودک - واحد کار هفتگی - پیام های هفته - نکاتی در مورد تغذیه ی کودکان - نکات ریز تربیتی - و بخش صفحه ی روزنگار می باشد . والدین باید هر شب ساعت مسواک و خواب کودک را در صفحه ی روزنگار ثبت کنند . مربی روزانه این صفحه را چک کرده و با زدن برچسبهای تشویقی کودک را در زدن مسواک و به موقع خوابیدن تشویق می کنند. در این دفترچه بخشی تحت عنوان فرم ارزیابی رفتار کودک (ماهانه ) گنجانده شده که از یک طرف مربی از رفتارهای کودک مطلع شده و از طرفی دیگر والدین از میزان یادگیری فرزند خود در ط...
6 مهر 1391

خاطرات مهد

کنار آمدن زهرا با مهد در روزهای اول خوب بود و حتی فراتر از انتظار مامان و بابا . ولی دیروز صبح که زهرا می خواست برود کمی بغض کرده بود . به هر حال او را گذاشتم و رفتم سر کار . ظهر که رفتم دنبالش خاله مریم از زهرا ناراضی بود . زهرا به حرف خاله گوش نکرده بود . اصلا خوراکیهایش را نخورده بود و فعالیتهای مربوط به کلاس را انجام نداده بود  و مدام گریه کرده بود که مامانم رو می خام . خیلی تعجب کردم . زهرا که دختر حرف گوش کن و باادبی است و در کلاس ژیمناستیک همه ی فعالیتهایش را با دقت و علاقه انجام میدهد و به حرف مربی اش گوش می دهد چرا باید این طوری رفتار کند . در راه برگشت به خانه به این فکر می کردم که چه عکس العملی نشون بدم . بعد از اینکه ک...
6 مهر 1391

اولین شعر ی که زهرا در پیش دبستانی یاد گرفته

مامان واسم خریده  لباس پر ز پولک می خوام اونو بپوشم برم به مهد کودک وقتی میرم به اونجا دیگه غمی ندارم چون همه ی بچه ها زودی میان کنارم اون وقته که می خونیم شعر و سرود و آواز میکنیم از دوباره دوستی هامونو آغاز یاد می گیریم چیزا رو با شادی و جنب و جوش می شیم تو مهد کودک بچه ای خوب و با هوش   با اینکه زهرا سه روز بیشتر نرفته مهد اما تقریبا به طور کامل شعر رو حفظ کرده. با اینکه تعداد بچه های کلاس زیاده اما خاله مریم خیلی خوب تونسته زهرا  رو جذب کنه و آنها را آموزش دهد . از کار مربی و برنامه های مهد سوفیا راضی هستم ولی به خاطر آمار  بالای کلاس(٢٢ نفر ) و در زیر زمین قرار...
4 مهر 1391