ويژگي هاي والدين موفق
اگرچه نميتوان نسخه واحدي براي همه والدين پيچيد اما والدين موفق اين خصوصيات را حتماً دارند:
۱) ارتباطشان عميق است
ارتباط آنها با فرزندانشان بسيار عميق و از همان سنين شيرخوارگي برقرار ميشود. وقتي بچهدار ميشوند قبول ميکنند که اول پدر يا مادر هستند و بعد معلم، مهندس، کارمند فلان شرکت و ... و برعکس تصور خيليها که فکر ميکنند شيرخوار چيزي درک نميکند، ميدانند که اتفاقا همهچيز توسط کودکان ثبت و ضبط ميشود و بعدها همان مسايل توسط آنها بروز داده ميشود. آنها تمام نيازهاي شيرخوار را فراهم کرده و از همان ابتدا به او ميفهمانند که تنها منبع اعتماد و تکيهگاه او هستند. اين ارتباط عاطفي عميق به اين صورت پايهريزي شده و براي هميشه باقي ميماند.
۲) نيازهاي فرزندشان را ميشناسند
آنها خوب درک ميکنند که هيچگاه مسايل مالي و امکانات، جايگزين وقت و زماني که بايد براي فرزند صرف کنند، نميشود چون پول، پيشرفت شغلي و تحصيلي قابل جبران است اما هر دوره عمر فرزندان با خصوصيات و نيازهاي ويژه، اگر ناديده گرفته شود اصلا قابل جبران نيست و صدمات وارده به دليل کمبود وقت و يا بيتوجهي والدين، ميتواند عواقب ناگوار، پيچيده و غيرقابل جبراني به بار بياورد.
۳) حمايت ميکنند، ادعا نميکنند
بهترين و موثرترين کارها را بهعنوان يک حامي و پشتيبان خوب براي فرزندشان انجام ميدهند اما قبول ميکنند که خودشان هم نقايصي دارند. به اين ترتيب، راه را براي رفع نقايص خود بازميگذارند و با اين روحيه، فرزندشان هم در اين موارد، آنها را ميبخشد.
۴) آنها ميدانند که «دوصد گفته چون نيم کردار نيست»
ميدانند براي بچهها، رفتار و عملکرد بهتر از گفتار و نصيحت است. سخنراني و سرزنش به ندرت در بچهها (در سنين مختلف)، تاثير ميگذارد. در عوض رفتار والدين پيامي واضح و رسا به همراه دارد. در گفتار و رفتار اين والدين صداقت و مهرباني وجود دارد و فرزندانشان نيز همينگونه بارميآيند.
۵) اول گوش ميکنند، بعد حرف ميزنند
قبل از آنکه حرف بزنند به صحبتهاي فرزندشان گوش ميکنند. هر چه بيشتر گوش ميکنند فرزندشان بيشتر برايشان تعريف ميکند و اين يک مکالمه موثر محسوب ميشود. آنها ميدانند که اعتماد به نفس، سنگ بناي سلامت عاطفي و رواني است و فرزندشان در صورتي اعتماد به نفسي محکم و پايدار پيدا ميکند که خودش انتخابگر باشد و تحت نظارت والدين، خودش تصميم بگيرد. وقتي ميخواهند رفتار منفي او را تصحيح کنند لااقل دو رفتار را پيشنهاد ميکنند تا خودش انتخاب کند.
۶) درست تنبيه ميکنند
آنها معتقدند که موثرترين تنبيه، عدم تاييد فرزند (البته به صورت موقت) است که هميشه بايد همراه با توضيحات کافي به فرزند باشد که چرا اين عدم تاييد به وجود آمده و راه رفع آن چيست.
۷) زياد حرف نميزنند
به سوالات فرزندشان با توجه به رده سني و درک او پاسخي ساده و صحيح ميدهند و معمولا از مباحثه طولاني خودداري ميکنند؛ يعني در هر سن، اطلاعاتي متناسب به فرزندشان ارايه ميدهند و خوب ميدانند که ريختن يک بشکه چاي در يک فنجان کاري بيهود است!
۸) حد خودشان را ميشناسند
به اين موضوع توجه دارند که فرزندشان در طول زندگي خود روابط بسياري برقرار ميکند؛ با دوستان، معلمان، فاميل و ... حتي اگر در دورهاي خاص اين روابط ويژهتر شود باز هم درنهايت، اين پدر و مادر هستند که جايگاه خاصي در ذهن او دارند که دايمي است. به همين دليل روي نقش خود دقت بيشتري کرده و آن را محکم حفظ ميکنند.
۹) دنبال تشکر نيستند
آنها ميدانند که فرزندشان مسوول جبران زحمات والدين نيست. اگر چه بچهداري بسيار سخت و گاهي طاقتفرساست و ترکيبي از لذتها و ناراحتيهاست اما آنها از اينکه به وظايفشان درست عمل کرده و فرزنداني سالم، عاقل و بادرايت بار بياورند احساس رضايت و خشنودي ميکنند و از آنها توقع جبران ندارند.