كلاس زبان
زهرا عاشق آموختنه. ولي از اجبار خوشش نمياد .
سال گذشته گاهي خودش از من ميخاست كه باهاش زبان كار كنم ولي خوب زهرا دمدمي ما هر روزي يه جور بود . يه روز اصرار داشت چند ساعت پشت سر هم زبان كار كنيم و حتي بدش نميومد كل كتاب رو يه روزه تموم كنه. اما از اونطرف گاهي يه هفته ميشد كه اصلا دور سي دي و كتاب زبان نميرفت .
امسال كلاس زبان ثبتت نامش كردم . اول غر ميزد كه مامانم معلم ربانه و من بايد بيرون كلاس زبان برم و اصلا دوست نداشت بره موسسه.
ولي همون جلسه ي اول كه اومد خونه بدون اينكه من بگم كتابش رو آورده و مشغوله . سي دي كار ميكنه و اشكالاتش رو از من ميپرسه .
پس حالا ديگه وقتش شده كه جدي و منظم به آموخختن زبان دوم بپردازي.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی