پیشرفت های رفتاری زهرا
زهرا ی عزیزم سلام
مدتی بود که مامان از حساسیتهای بیش از حدت خسته شده بود . از توقعات نابجایی که داشتی . اما دو هفته ای است که تقریبا از آن رفتارها خبری نیست . اوایل که کلاس ژیمناستیک می رفتی خیلی خوب بود . خودت می رفتی تو زمین و خیلی عالی کار می کردی . به تمام حرفهای مربی گوش می کردی و سریع تر از همه ی بچه ها حرکات را یاد می گرفتی و انجام می دادی . این که می گویم از همه ی بچه ها سریعتر یاد می گرفتی غلو نیست واقعا همین طور بود . اما از وقتی که مربیتون عوض شد و هر روز یه مربی می آمد و شخص ثابتی مربی نبود اوضاع عوض شد . تو دیگر آن اشتیاق اولیه را نداشتی و هر روز به بهانه های مختلف از زمین بیرون می آمدی و گریه می کردی . بعد از اینکه خانم سعیدی نیز مربی شما شد باز اوضاع به همان صورت بود . خانم سعیدی مربی خیلی مهربان و دلسوزی است . تو هم او را خیلی دوست داری . نسبت به مربی قبلیت خیلی با مهربانی با بچه ها رفتار می کند . ولی شاید تو از مهربانی ایشون سوء استفاده میکردی . یک روز می گفتی خانم سعیدی باید تو را به زمین ببرد . اما آن روز که به نظرم روز خیلی بدی بود مجبور شدم خیلی جدی باهات برخورد کنم . و قرار شد اگه دیگه اذیت کنی و بهانه گیری کنی کلاس ژیمناستیک نرویم .
و اما الان نیم ساعت به رفتنمان خودت همه ی کارهایت را می کنی و لباسهایت را پوشیده و آماده برای رفتن می شوی . در کلاس هم اصلا بهانه گیری نمی کنی .
البته رفتارهایت و حساسیتهایت در مهد نیز ظاهرا کمتر شده است . خاله مریم ازت راضی است و می گوید کارهایت را کامل انجام می دهی . خوراکیهایت را کامل می خوری . هر وقت هم دنبالت می آیم بدون اینکه بگویم خودت دکمه های لباست را می بندی و کفشهایت را خودت پا می کنی .
زهرا جان خیلی دوستت دارم و بهت افتخار می کنم . خدایا در تربیت این امانت با ارزشی که به ما سپردی کمکمان کن .